وبلاگ سمیه رضایی

دلنوشته ها و قرارهای روزانه من

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دل» ثبت شده است

پیدا و پنهان دل...

پیدا و پنهان دلت را رو کن

با دل خودت غریبگى کردن، رسم و مرام جوانمردى نیست...

تو مى مانى و  یک دل و هزاران دلبر...


هرکدام گوشه اى از این موهبت الهى را غرق کرده اند و به خیال خود صاحب اختیار آن شده اند...


شاید هم تقصیر همین دل و سر به هوایى و  بازیگوشى آن است که هر آشنا و غریبه اى به خود جرأت داخل شدن به این حریم آسمانى را مى دهد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سمیه رضایی

سردرگمی دل...

دلم گرفته از دست زمانه ای که خودش از عالم و آدم دلگیر است...

دلت که گیر باشد، تمام کلیدهای این عالم هم توان گشودنش را ندارند ... دلی که گیر باشد، به تمام عالم و متعلقاتش گیر میدهد... خودش هم نمی داند گیر کارش کجاست... شاید به همین دلیل است که نمی تواند خودش را آزاد کند و از این زندان و قفس رها شود...

گاهی اوقات انقدر دلت گیر میکند و انگار هزاران قفل بر آن زده می شود، که نمی دانی چه کار کنی و ترجیح میدهی به گیر دلت اعتنا نکنی و بگذاری به حال خودش باشد... بلکه بتواند با خودش کنار بیاید... حالا بهای این بی اعتنایی و کنار آمدن اجباری چیست را خودش میداند و خدای خودش... یا توان تحملش را دارد یا وسط راه کم می آورد و باز بیشتر دست و پا میزند... 

خدایا به بنده های گیرکرده و اسیر شده این روزگارت، رحمتی عطا کن که سربلند شوند در این سردرگمی و ندانستن....       


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سمیه رضایی